11-09-2020، 06:51 PM
کاشکی من برج ویرانی به راهی دور بودم
تا که در شب های بارانی
کبوتر ها نم آلوده
به زیر سقف ایوانم
به یک پا تکیه میدادند و میخفتند
بوی نم آلود و مستی آور پر ها
با صدای وهم انگیز نفس های کبوترها
کاهگل ها خیس باران
خاطرات دور دوران را
به خاطر زنده میسازد
اسب خاطر را به شهر یادهای دور میتازد
کاشکی من برج ویرانی به راهی دور بودم
تا که در شب های بارانی
کبوتر ها نم آلوده
به زیر سقف ایوانم
به یک پا تکیه میدادند و میخفتند
پای ایوان در کنار آتش سوزان
دو شبگرد غم آلوده
برای یکدگر از سرگذشت خویش می گفتند.
تا که در شب های بارانی
کبوتر ها نم آلوده
به زیر سقف ایوانم
به یک پا تکیه میدادند و میخفتند
بوی نم آلود و مستی آور پر ها
با صدای وهم انگیز نفس های کبوترها
کاهگل ها خیس باران
خاطرات دور دوران را
به خاطر زنده میسازد
اسب خاطر را به شهر یادهای دور میتازد
کاشکی من برج ویرانی به راهی دور بودم
تا که در شب های بارانی
کبوتر ها نم آلوده
به زیر سقف ایوانم
به یک پا تکیه میدادند و میخفتند
پای ایوان در کنار آتش سوزان
دو شبگرد غم آلوده
برای یکدگر از سرگذشت خویش می گفتند.